۱۳۹۶ بهمن ۱۸, چهارشنبه

19 بهمن عاشورای مجاهدین - روز ذبح بزرک وحماسه سرخ جاویدان اشرف وموسی گرامی باد





19 بهمن عاشورای مجاهدین - روز ذبح بزرک وحماسه سرخ جاویدان اشرف وموسی گرامی باد

گرامی باد حماسه سرخ بهمن، راهگشای بهاران سبز آزادی







19بهمن - عاشورای مجاهدین
در بامداد سرخ‌فام روز دوشنبه 19بهمن سال60، شهید اشرف رجوی، سمبل زن انقلابی مجاهد خلق و موسی خیابانی، سردار فراموشی‌ناپذیر آزادی، همراه با 18تن از فرماندهان و مجاهدان قهرمانی که در رکابشان جنگیدند، در مقابله با یورش جنایتکارانه پاسداران خمینی، حماسه‌یی پرشکوه در ایثار و مقاومت را رقم زدند .
پایگاه اشرف و موسی، واقع در زعفرانیه تهران از ساعت 12شب با ایجاد حلقات پی‌درپی، محاصره شد.
 دشمن با حداکثر نیرو کلیه راههای عبور و مرور منطقه را بسته و بر گذرگاههای آن و پشت‌بام ساختمانهای مشرف به پایگاه، واحدهایی از مزدوران مجهز به سلاحهای نیمه‌سنگین را مستقر کرده بود. در ساعت 5بامداد، در شرایطی که خورشید خون‌گرفته هنوز سر از مشرق برنیاورده بود، پایگاه از هر‌سو با شلیک سلاحهای نیمه‌سنگین مورد حملات وحشیانه قرار گرفت .

با شلیک اولین گلوله‌های دشمن، کلیه رزمندگان پایگاه، در آماده‌باش کامل نظامی قرار گرفته و رگبار مسلسلهای مجاهدین از زوایای مختلف پایگاه، سینه مزدوران خمینی را هدف گرفت.

عاشورای مجاهدین طلوع خود را آغاز کرد.




گله‌های پاسدار و مزدوران اجیر‌شده خمینی، چون سگان هار با تمام قوا مذبوحانه می‌کوشیدند تا مجاهدین را به‌تسلیم وادار کنند و اگر بتوانند کسی از آنان را زنده دستگیر کنند. اما اشرف و موسی و یاران پاکبازشان، تا آخرین گلوله و تا آخرین دم حیات بر اردوی دشمن تاختند، انبوهی از پاسداران و ازجمله سرکرده مزدوران خمینی را که قدم به حریم پایگاه سردار گذاشته بود، به هلاکت رساندند و داغ تسلیم را بر دل مزدوران نهادند.
سرانجام در پایان این نبرد نابرابر که سه ساعت ادامه یافت، آن‌گاه که تک‌تک فرماندهان و رزمندگان مستقر در پایگاه به‌همراه سردار و سمبلشان به‌خون خفتند؛ مسلسلها از غرش افتادند؛ و دود گلوله و باروت همه‌جا را پر کرد؛ مزدوران خون‌آشام، در قتلگاه، به شناسایی اجساد پرداختند، و پس از شناسایی سردار و اشرف و آذر و سایر یارانشان، بر بالای سر آنان به پایکوبی پرداختند .
قهرمانان پاکبازی که در رکاب اشرف و موسی به اوج رستگاری و رهایی دست یافتند عبارت بودند از:
آذر رضائی همسر موسی با طفل به‌دنیا نیامده‌اش، محمد مقدم و همسرش مهشید فرزانه‌سا، عباسعلی جابرزاده و همسرش ثریا سنماری، تهمینه رحیم‌نژاد و همسرش طه میرصادقی، فاطمه نجاریان و همسرش شاهرخ شمیم، ناهید رأفتی و همسرش حسن مهدوی.
 و فرماندهان و کادرهای برجسته‌یی همچون:
 محمد معینی، کاظم مرتضوی، خسرو رحیمی، مهناز کلانتری، حسن پورقاضی، سعید سعیدپور و حسین بخشافرکه تنها پیکرهای بیجانشان در صحنه این مقاومت حماسی برجای ماند و آنان بدین ترتیب وفاداری بی‌پایانشان را نسبت‌به رهایی خلق ستمدیده ایران، و آرمانهای والای مجاهدین در مسیر تحقق جامعه بی‌طبقه توحیدی، به‌اثبات رساندند. تنها سه‌کودک، یعنی مصطفی طفل شیرخوار مسعود و اشرف، ‌سیما، کودک خردسال مجاهدین شهید محمد مقدم و مهشید فرزانه‌سا و الهام، دختر خردسال مجاهدین شهید عباسعلی جابرزاده انصاری و ثریا سنماری، زنده به‌دست مزدوران دشمن اسیر گشتند .


 

در قتلگاه مجاهدین، مزدوران خمینی به‌دستور لاجوردی مانند اسلاف جنایتکارش در عاشورای حسین(ع، از هیچ رذالت و دنائتی نسبت به پیکرهای مجاهدین شهید خودداری نکردند. آنها بیشرمانه موهای شهدا، اشرف و آذر را گرفته و آنان را همراه سایر شهدا به‌بیرون خانه کشیدند.
مردم که تا این لحظه با زور سرنیزه از نزدیک شدن به‌منطقه بازداشته شده بودند، اینک از موضوع اطلاع یافتند. اشکها از خشم و تأثر بر گونه‌ها سرازیر شد و زمزمه‌های نفرین و شعار علیه خمینی آغاز گشت. مزدوران خمینی در هراس از واکنش مردمی که شاهد هیجان و احساسات آنها بودند، به‌سرعت اجساد مطهر سردار و اشرف و آذر و یارانشان را دوباره به داخل پایگاه برگرداندند و سپس با عجله، به زور ضربات قنداق تفنگ و تیراندازی هوایی، اقدام به متفرق‌کردن مردم کردند .


شب‌هنگام، مردم ایران از صفحة تلویزیون رژیم فدیه‌های راه رهایی خود را به تماشا نشستند و پیکر به‌خون تپیده سمبل زنان مجاهد، شهیداشرف رجوی و اسارت طفل شیرخوارش و چهره پرصلابت سردارخیابانی را به فرزندانشان نشان دادند و در‌میان اندوه و اشک و با آرزوی فرارسیدن روز سرنگونی و انتقام از دژخیمان، آن را به‌خاطر سپردند .
آن روز در صحنه عاشورای مجاهدین، خون هزاران رزمنده و میلیشیای قهرمان مجاهد خلق در خون اشرف و موسی گره خورد و در شریان تاریخ مبارزات این میهن جاودان گردید و چون مشعلی فروزان در گذرگاه رهایی خلق از چنگال رژیم ضدبشری خمینی و در مسیر آزادی خلق و میهن و تحقق جامعه بی‌طبقه توحیدی، برافروخته شد …

صدای سردار


از گزارش سردار خیابانی به برادر مجاهد مسعود رجوی 
آبانماه 1360

یادت هست که در مقطع 30‌خرداد در حضور خودت تصمیم گرفتیم که حتی اگر ما یک عاشورا در پیش داشته باشیم و تمام سازمان را نیز فدا و قربانی کنیم نباید در روز موعود در انجام تعهداتی که در قبال خلق و انقلاب داریم درنگ و تردید کنیم و خدای‌نکرده به سرنوشت حزب توده دچار شویم؟ و اکنون ما در شرایطی هستیم که از آن آزمایش تاریخی با موفقیت گذشته‌ایم و از این نظر برای همیشه اصالت و سربلندی خود را در تاریخ ثبت کرده‌ایم … 
اکنون چشم امید اکثریت توده‌های مردم به سازمان است. امیدوارم که خداوند، ما را هرچه بیشتر شایسته این امید و اعتماد مردم و همچنین شایسته پیروزیهای بزرگتر آینده بکند .



…البته معلوم است که حضور تو در خارج کشور در کسب این پیروزیها نقش تعیین‌کننده‌یی داشته است، وگرنه در غیر این‌صورت و با محدودیتهایی که در داخل کشور وجود دارد، یعنی در فضای اختناق و استبداد قرون وسطایی و سرکوب و قهر ضد‌انقلابی که خمینی در داخل کشور ایجاد کرده، ما هرگز قادر به این پیشرفتهای درخشان و بی‌نظیر سیاسی نمی‌شدیم و من و بچه‌های دیگر، هر ‌روز که می‌گذرد به اهمیت وجود تو در خارج، بیشتر پی می‌بریم و از این‌که در ‌برابر مخالفتهای تو تسلیم نشدیم و تصمیم به عزیمت تو به خارج گرفتیم خوشحالتر و راضی‌تر از پیش هستیم … 
ما واقعاً مسیر پرشکوهی را طی کرده‌ایم و آینده پرشکوه‌تری هم درپیش داریم. وقتی چشم را از این گذشته‌ی سراسر رنج و تلاش و شکوه و عظمت، به آینده برگردانیم، قاعدتاً چیزی جز پیروزیهای باز‌هم بزرگتر در طریق انجام رسالتهای عظیم‌تر نخواهیم دید. انشاءالله خداوند ما را بدین‌همه، شایسته گرداند و تو را هم که در این جریان غرورآفرین، نقش تعیین‌کننده و نقش رهبری داشته‌ای برای سازمان و مردم ما حفظ کند .

اشرف و موسی سمبل‌های جاودانه و فراموشی‌ناپذیر



از ‌مریم رجوی- بهمن66

انقلابیون بزرگ و سمبلها و سرداران اصیل تاریخی، از آن‌رو جاودانه و فراموشی‌ناپذیرند که از یک طرف ریشه در واقعیترین و ضروریترین الزامهای تاریخی و انقلابی دوران خود دارند و در مسیر تکامل اجتماعی، مبرمترین خواستهای توده های زحمتکش و طبقات بالنده جامعه را نمایندگی می‌کنند، و از طرف دیگر، بن‌بستها را درهم می‌شکنند و با زندگی و شهادت خود رمز رهایی و راه پیروزی بر مرتجعین و دشمنان خلق را به توده‌های مردم و نسل معاصر خود عرضه می‌کنند. چنین است که هرچه زمان می‌گذرد قدر و شأن سمبلها و پیشتازان صدیق خلق، بیشتر بارز و آشکار می‌شود و آگاهترین و فداکارترین فرزندان خلق با شور و اشتیاق بیشتر در راه سمبلها و پیشتازان راستین خود قدم می‌گذارند و در بزرگداشت آنان سر از پا نمی‌شناسند.





در این مسیر که همانا مسیر تعمیق انقلاب و درخشش روزافزون والاترین ارزشهای عقیدتی و فرهنگی آن است، هر کس که حق سمبلها و سرداران انقلاب را به‌جا آورد البته سرفراز و رستگار می‌شود و هر آن کس که با مرجح شمردن منافع پست و حقیر فردی و یا گروهی بر این حق بزرگ پای گذارد، به حکم قانونمندیهای خدشه ناپذیر تکامل، جز سقوط و انحطاط، فرجامی نمی‌یابد. چرا که پیشتازان بزرگ انقلابی، نه افرادی تنها، بلکه تجسم اهداف و ارزشهای خلق و انقلاب، و سمبل رنج و خون همه زنان و مردان قهرمانی هستند که در راه آن با تمام هستی و نیروی خلاق انسانی خود جنگیده‌اند و جان باخته‌اند… سمبل شرف و افتخار زن انقلابی مجاهد خلق، اشرف رجوی و سردار شهید آزادی، موسی خیابانی که با شهادت خود در میدان بزرگترین مقاومت انقلابی سازمان‌یافته در تاریخ ایران، رنج و خون دههاهزار شهید سرفراز را در بالاترین سطوح عقیدتی و تشکیلاتی مجاهدین گره زدند؛ از والاترین و برجسته‌ترین سمبلهای مبارزات تاریخی مردم و میهن ما به شمار می‌روند.


 



آنان از پیشتازان و پرچمدارانی بودند که در تاریخ معاصر میهن ما مبرمترین خواستهای خلق را نمایندگی کردند، از کوران مبارزه مسلحانه انقلابی با دو نظام دیکتاتوری ضدخلقی سرفرازانه گذشتند و در حماسه عقیدتی و میهنی عاشورای مجاهدین در 19بهمن1360، منطق حسینی «فدای حداکثر» و مقاومت و پاکبازی تمام‌عیار را به مثابه رمز رهایی و راهگشای پیروزی بر رژیم دجال و ضدبشری خمینی، به بُرّاترین وجه و در وسیعترین ابعاد به خلق قهرمان ایران و رشیدترین فرزندان آن آموختند. منطقی که از 30خرداد60 به فرمان و تحت رهبری عقیدتی و سیاسی مسعود به کار افتاد و هر چه زمان می‌گذرد بیشتر روشن می‌شود که، بدون آن، معادلات کنونی میهن ما دگرگونه می‌شد، انقلاب و ارتجاع، آن‌هم در شرایطی که خمینی در رأس ارتجاع، به سالوس و ریا، خرقه انقلاب بر تن کرده بود، همانند نور و ظلمت درهم آمیخته می‌ماند و البته بدون تمیز و تعمیق مرزبندیهای انقلاب، پیشرفت در جاده تابناک «آزادی»و دست‌یافتن به ثمره شفابخش «رهایی» میسر نمی‌گردید. با همین منطق «فدای حداکثر» و با تقدیم فدیه‌های عظیمی همچون موسی و اشرف بود که مجاهدین «بهای ایدئولوژیکی» مبارزه انقلابی با مهیب‌ترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران را به تمام و کمال پرداختند و جاده پرسنگلاخ پیروزی را گشودند.






در این مسیر و با پرداخت یک چنین بهایی بود که جان‌مایه اصلی مقاومت از گزند تیرهای زهرآگین دشمن دجال و خونخوار محفوظ ماند، جانشین انقلابی و مردمی شکل گرفت، راه صلح و آزادی هموار شد و خلق ما به ارتش آزادیبخش ملی، این «گنجینه عظیم میهنی و سرمایه آزادی و استقلال و تمامیت وطن» دست یافت… رمز سرفرازی و اعتبار جهانی مقاومت ایران و پیروزیهای بزرگ ما در عرصه بین‌المللی نیز در همین منطق «فدای حداکثر» نهفته است. چه آنگاه که پیام توحید و یگانگی بر موج پر نفوذ خون شهیدان والامقامی چون اشرف و موسی، قلبها را فتح می‌کند و آگاهترین و فداکارترین فرزندان خلق را به شجره طیبه مجاهدین پیوند می‌دهد، و چه آنگاه که عنصر موحد مجاهد خلق در پنج قاره جهان، پرچم حراست از عزت و شرف خلق و میهن را برمی‌افرازد و صلابت و استواری‌اش اینچنین جهانیان را به اعجاب و تحسین وامی‌دارد.چنین است که سمبلها و سرداران اصیل انقلابی، پاسخ شایستگیهای خود را از خلق و تاریخ دریافت می‌کنند، در مسیر تکامل اجتماعی، هزاران بار تکثیر می‌شوند و در پیروزیها و افتخارات انقلابی و میهنی، همیشه حضور دارند. آنچنانکه گویی زندگی واقعی آنان پس از شهادت حماسی‌شان آغاز می‌شود و هرچه زمان می‌گذرد درخشش بیشتری می‌یابد …


لینک های مرتبط با عاشورای مجاهدین 19 بهمن 60

مراسم 19 بهمن در لیبرتی :

پروژه انهدام یک جنبش :

مراسم عاشورای مجاهدین دروالدوواز :

عاشورای مجاهدین روز فدای بزرگ مسعود



مريم رجوي وخاطراتی از 19 بهمن 1360 عاشورای مجاهدین درخشش یک ارمان با حد اکثر بها یعنی فدا




لینک به منبع
خانم مريم رجوي رئيس جمهور مقاومت در مراسم بزرگداشت خانم صفرزاده، مادر موسي خياباني خاطراتي از 19 بهمن و شهادت اشرف و موسي در سخنراني خود (در بهمن 1391) بيان كردند كه دوباره مرور ميكنيم:
همه روزهاي بزرگ در فرهنگ و تاريخ هر ملتي  سمبل يك تحول سرنوشت ساز است. مثل يك پيروزي يا يك عيد يا  عبور از يك دورهي سخت و تاريك. روز نوزده بهمن هم براي مردم ما روز تسليم ناپذيري است. روزي است كه هر ايراني به آن استناد ميكند كه ملت ايران هرگز تسليم حاكميت آخوندها نشده و بالاترين بها را براي اين ايستادگي پرداخته. آن هم بهايي از بالاترين نقطه رهبري كننده جنبش مقاومت كه اگرچه سنگين و طاقت فرسا بود اما اين جنبش را در قلب اعتمادها و عاطفههاي يك خلق جا داد و براي همه روشن كرد كه راه و رسم اين مقاومت از فرصت طلبي و قدرت طلبي مبرّاست.
دلم ميخواد اين جا قدري راجع به 19بهمن بگم چون فكر مي كنم گره خورده با اونچه كه بر سر مادر قهرمان ما مادر خياباني آمد. 19 بهمن روز عاشوراي مجاهدين ، حماسه بزرگي است كه سراسر ايران را لرزاند اخبار آن در 4 گوشه جهان منعكس شد. و فكر مي كنم كه كسي نباشه كه در اون دوران را به ياد نياره
من شب  در يك پايگاه ديگر  بودم وقتي كه تلويزيون رژيم اخبار را اعلام كرد. و از تلويزيون صحنه ها را ديدم. موسي با رشادت تمام، آرام و مطمئن چون سرداري فاتح، آرميده بود. اشرف كه پيكر مثله شده او  بدست پاسداران، در پتويي پيچيده شده بود و جرات نداشتند اون رو  نشان بدن، از دور اما لاجوردي جلاد مصطفي فرزند يك ساله اشرف و مسعود رو بر بالاي پيكر مادرش آورده بود.  فكر مي كنم كه از همونجا پيام اين خونها همه جا جاري شد. پيام خون سمبل زن انقلابي مجاهد خلق، شهيد اشرف رجوي به همه جا رفت به خصوص در اعماق زندانها و همه زندانيان شوريدند.
پيام خون او و جوشش خون او، نسل اندر نسل ادامه داشت و دارد، و ما در تمام صحنه ها در اين ساليان شاهد آن بوديم. در فروغ،  جاودانه فروغها با پايداري مقاومت و جنگ آوريشان نشان دادند كه زنان انقلابي مجاهد خلق، سمبل و الگويي چون اشرف را دارند، در دوران پايداري ده ساله، اشرفي ها نشان دادند كه چه الگويي را در مقابل خودشان دارند، تا شهادت صبا و آسيه كه آنها هم بعنوان نسل نويني از زن مجاهد خلق و زن ايراني نشان دادند كه زنان ايراني، زنان مقاومت و زنان مجاهد خلق، ديگر زنان قبل نيستند. الگويي چون اشرف را در مقابلشان دارند، و من مطمئنم كه اين پيام، اين جرياني از خون بهترين فرزندان مردم ايران در روز آزادي و پيروزي مقاومت مردم ايران به ثمر خواهد نشست و ثمره آن آزادي و رهايي مردم ايران خواهد بود. در روز پيروزي مردم ايران خواهند فهميد كه چه قيمت كلاني براي مقاومت در مقابل ديكتاتوري مذهبي براي مقاومت در مقابل پاسداران براي رسوا كردن پاسداران ، براي رسوا كردن آخوندها و چه قيمتي براي پيروزي مردم ايران داده شده.
اين تاريخ مقاومت ايرانه كه بسياري از صفحات اون نانوشته هنوز باقي مانده.  صحنه هايي بود كه فكر مي كنم همه ايران و ايرانيان آزاده را لرزاند. و كسي نبود كه بر عاملان آن لعنت نكند و از آن طرف بر آفرينندگان اين حماسه بزرگ همه درود فرستادند. اگر چه كه خيلي دردناك بود و از عزم و اراده اونها و پايداريشون در برابر دشمن غدار و مقاومت جانانانه در حالي كه همه اونها مي دونستند كه نهايتا در پايگاه مجاهدين چه خواهد شد. بله همه از اين قهرمانيها گفتند و گفتند و گفتند تا امروز.
راستي كه تا اونجا كه به مجاهدين برمي گرده مجاهدين از ابتدا ميدانستند كه وقتي به خميني جلاد ”نه” ميگويند قيمت اون كلان است. قيمت آن همه چيز است. و گذشتن و فداي همه چيز و فداي بهترين چيزها. من فكر مي كنم كه اين منطق را بهتر از همه مسعود ميدانست كه اين مسير قيمت كلاني از او خواهد گرفت، قبل از همه.
فكر مي كنم كه اشرف، موسي، آذر و همه شهدايي كه در اون پايگاه بودند، يا در پايگاههاي مجاهدين در اون روزها، مي دونستند كه  سرنوشت چي هست ولي با اين وجود ايستادند آن هم با عزم و اراده يي پولادين
با سري بلند براي اين كه بتونند تا آخرين لحظه  از عهده مسئوليت و تعهداتشون بربيايند و به خصوص درسي بدهند از يك طرف براي دشمن و از طرف ديگر درسي براي دوستان. كه بياموزند كه چگونه بايد در مقابل دشمن ايستاد و مقاومت كرد و تسليم نشد و به عكس دشمن رو خسته و فرسوده كرد.
بهرحال خوشا به سعادت شهداي 19بهمن و اونهايي كه در ركاب اشرف و موسي به شهادت رسيدند و اون نبرد جانانه يي كه كردند و به عهد خودشون با خدا و خلقشون وفا كردند.

پيام اونها خوار و خفيف دونستن دشمن بود. و از ميدان به در بردنش و به عكس ارزشهاي متعالي و انسان موحد  رو هرچه بالا و بالاتر حفظ كردن و ارتقا دادن.  من فكر مي كنم كه تا آنجا كه پيام آنها بود يعني اين كه مجاهد خلق كه آماده پرداخت همه چيز است. اين رو مردم ايران در 19 بهمن به چشم ديدند به خصوص ديدند كه مجاهدين و در راس آنها مسعود ، رويه جديدي در تاريخ مبارزات خلق ها ، آفريد. فكر مي كنم كه تا اون زمان همه ويژگيهاي بسيار برجسته يي از مسعود به عنوان يك رهبر ، رهبر سياسي، يك رهبر ذيصلاح، هشيار ديده بودند. اينها چيزهاي روشني بود براي همه. رهبري كه محبوب نسل جوان بود چون آرمانها و ارزشهاي اونها رو نمايندگي مي كرد اما فكر مي كنم در روز 19بهمن يعني با حماسه عاشوراي مجاهدين يك وجه جديد از راهبري مسعود براي مردم ايران و حتي براي خود مجاهدين برجسته، عيان و آشكار شد، اون وجه اين بود كه در راس يك سازمان انقلابي، در راس يك جنبش در راس يك مقاومت و در راس يك آلترناتيو، رهبري قرار داره كه قبل از هر چيز آماده است كه از همه چيز خود بگذره  و اين حرف جديدي بود. آري مسعود از همه چيزش گذشت، از اشرف شهيدانش، از سردار سردارانش يعني موسي، از طفل شيرخوارش يعني مصطفي .....

ما در سال 91 هستيم سي و يك سال از حماسه عاشوراي مجاهدين ميگذره. الان گذشتن از همه چيز براي نسلهاي مجاهدين براي همه خواهران و برادرانمان يك رويه بسيار بسيار مقدماتي لازم و ضروري شده به طوري كه الان من به جرئت مي تونم بگم هر يك از اونها آموزگار اين منش هستند. ولي روزگاري بود كه اين رويه ها اصلا وجود نداشت. اين رويه ها خلق شد.  با پيشتازي با معلمي، با رهبري كه قبل از همه هم از خودش شروع كرد
.

من فكر مي كنم كه چنين تحولي خيلي دردناك بود اما رنجهاشو زنان، مردان و مادران و پدراني تحمل كردند كه در كانون اين رويارويي بودند و مادر بزرگوار خياباني مادر موسي، خانم صفرزاده يكي از مهمترين آنها بود. چرا كه مادر موسي بود و چنان كه سراسر عمرش هم نشان داد به روشني واقف بود كه چه تعهدي بر دوشش داره و جامعه و تاريخ مجاهدين چه انتظاري از او دارند. و الحق كه اون رو به خوبي برآورده كرد. شما مي دانيد كه در حاكميت ديكتاتوري شاه، در آن سالهايي كه موسي در زندان بود، اين مادر دلير در شبهاي احيا در ماه رمضان بي پروا براي آزادي زندانيان سياسي دعا ميكرد و دعا ميكرد كه خدايا دشمنان آنها را سرنگون كن.
مطالب مارا درتو ئیتر بنام @ bahareazady ووبلاک انجمن نجات ایران   دنبال کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر